جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ماهی گیر: (تعداد کل: 1)
ماهی گیر
(نف مرکب) صیاد ماهی. (ناظم الاطباء). دامیار. سماک. عَرَکیّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماهی گیرنده و معرب آن ماهیجیر :
چون سلیمان نبود ماهی گیر
خاتم آورد باز دست آخر.خاقانی.
|| (اِ مرکب) به معنی ماهیخوار. (آنندراج). مرغ ماهیخوار. رجوع به ماهیخوار شود. || سگ آبی. (ناظم الاطباء).
چون سلیمان نبود ماهی گیر
خاتم آورد باز دست آخر.خاقانی.
|| (اِ مرکب) به معنی ماهیخوار. (آنندراج). مرغ ماهیخوار. رجوع به ماهیخوار شود. || سگ آبی. (ناظم الاطباء).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.